من اومدم
سلام !
امروز انرژی عجیبی دارم !!
خوبید چیکارا میکنید ؟؟
خب یک فصل در قرنطینه بودم ! فکر میکنم میتونه موضوع قشنگی برا رمان چهارمم باشه :))
دلم خیلی میخواست با یکی حرف بزنم .. نشستم و تا صبح فکر کردم به همه چی ! به اهدافم همه ادمای تو زندگیم ..
ولی بازم روند قبلی رو پیش گرفتم و تا :)
خلاصه .. تو این روزا که هیچ ارتباطی با دوستای قدیمم ندارم ..
بشدت نیاز بود یه هم صحبت .
راستی امروز روز بزرگداشت حکیم عمر خیام هست !
گفته بودم بعد از تخت جمشید من عاشق ارامگاه خیامم ؟
خیلی قشنگه :) میمیرم براش!
خلاصه
فقط اومدم بگم منم هستم !
بودید پیام بذارید خوشحال میشیم
شاد باشید
شهاب :)
نظرات شما عزیزان: