‌‌ ‌‌ رهگذرم دل نبند .. !

رهگذرم دل نبند .. !

سه شنبه 30 مرداد 1397
8:26
_Captain_TS

سلام . خوبید رفقا ؟

 

چرا نوشتم  عنوان بالا رو ؟

راستش طی یه راه طولانی  .. این نوشته پشت یک کامیون حسابی منو باخودش به فکر فرو برد ..

" رهگذرم دل نبند " ! 

نه اینکه درمورد من باشه .. 

کلا باعث شد به چیز دیگه ای فکر کنم و یاد جمله ای که نمیدونم از کدوم استاده بیوفتم!

" اگر تو زندگیتون کسی به دنیال خوشحال کردنتونه ..این یعنی خوشبختید .. "

تو این چند ماه که خیلی چیزای مهم رو ( شاید مهم از نظر ارمانهای وجود :/ ) از دست دادم . فکر میکردم هیچ کس بدنیال خوشحال کردن من نیست ! همونقدر که با رفتارهاشون مشخص بود و ثابت میکرد من اهمیتی ندارم .. همونقدر این موضوع برام کمرنگ تر شده بود ..

چون طی این چند سال تا ناراحت بودم و شکست خورده بودم و فلان یا خودم  چاره اشو یه روزه پیدا میکردم و یا انقدر تو همون حال می موندم تا خودش تموم شه تا خسته شم ازش و فرار کنم !

راستش این اخریا هیچ کس جرئت حرف زدن با منو نداشت انقد که ژن خوش اخلاقیم غالب بودنشو به رخ کشیده بود !! برای همین طولانی تر میشد و من کم حرف تر .. و سکوت پدیده دائمی این تابستان و بهار بود .. و تنهایی و خیره به سقف بودن هم که تازگی نداشت. 

راستش اولا خیلی ازاردهنده بود ! همش میپرسیدم از این سوالا ..چرا برای من این قدر مهمن .. ولی من براشون ..؟! چرا فلانی از من مهم تره !

کم کم بیخیالش شدم .. این افکار مثل همون دردایی هستن که تو انزوا روح رو میخورن و متلاشی میکنن ..! همون طور که هر ابزار و شی تو این دنیا وسیله ایه که وظیفه خاصی داره .. هر انسانی هم جایگاهی داره که باید بدست بیاره .. باید بجنگه تا بدست بیاره . اون وقت دیگه مهم نیست کی نمیخواست و کی میگفت نمیشه !

 

من نیاز داشتم با یکی صحبت کنم .. درست لحظه ای که خودم رو متروک و زمین خورده می دیدم ..! ولی جز غر زدن و پشیمان کردن من ..از بقیه کاری ساخته نبود .. !

ایرادی نداشت .. بی معرفتی من یاداوری بشه و کمی گله مندی بشنوم .. برای همین رفتم سراغ رفقای قدیمی ! رفقایی که خیلی وقت بود با هم صحبت نکرده بودیم .. ولی بازم کلی حرف  و کلی انرژی انتقال میدادن .. 

بنظرم بودن و تکرار شدن بعضی ادما تو زندگی یه نعمت بزرگه ! 

من نیاز داشتم به صحبت کردن ... هر روز سراغ یکی رو گرفتم .. ! تا کسی رو پیدا کردم که هر روز و هرشب  بدون اینکه من سراغی ازش بگیرم ..پیدام میکرد ! اره درست شدم همون ابزار که وظیفه ای داره و از تجربه هام براش گفتم و اونقدر گرم بود .. که یادم میرفت چقدر تنهام .. و عادت میکردم به اینکه صبحمو با هاش شروع کنم و روزم رو تموم !

..

نمیدونم چرا !

ولی نمیتونستم به کسی بگم کمکم کن و برای مشکلم هم فکری کنیم !! .. تا تو جمع مینشستم و وارد جریان بحث میشدم .. میفهمیدم چقدر بی ربطه .. برای همین باز سهم من از شب نشینی های شبانه ! زیر نور ماه نشستن بود و سکوت :)

این بار کار از مهلت دادن به خود و انرژی دادن و خوندن مطالب .. گذشته ! خیلی هم فراتر .. و بی فایده است امید واهی داشتن ..!

 

ولی جالبه ! وقتی تو ذهنم به بن بست رسیدم و نمیتونم کاری برای خودم بکنم .. یهو بی معرفت میشم ولی برام کاری میکنه که  خیلی وقته منتظرشم !!

 

این روزا برای ارامش دادن به من و خوب کردن حال من .. 

حواسشون حسابی هست ! حالا خیلیا خواستن خوشحالم کنن .. !

میگما قدرشون رو بدونید ! قدر اون سواله که میپرسناااا " بهت خوش گذشت ؟ "

 

زندگی همینه .. 

همین که یه رهگذر میاد و حالتو خوب میکنه !

من از اون رهگذرا نیستم که برم .. 

 

.. خدایا شکرت ..

 

خوب این دو روز ابهر انقدر سرده که من با لباس گرم هم خوابیدم و از شدت سرما ده دفعه بیدار شدم !!!!  بیرون از خونه هم که باد ادمو به پرواز وادار میکنه :)))

اینکه خوب باشی یا بد و نمیدونم و فلان ! همش دست خودته !

خوب بودن و خوشبخت بودن هدیه ایه که تو به خودت میدی .. لبخند عضو دائمی صورتاتون باشه !

 

+شهاب چته؟ یکم بخندونمون .. قدیما خوب صحبت میکردیا !

_ مگه دلقکه که بخندونه شما رو !!! :/

. :)

..

بخدا ..!

شاد بااشید .

#شهاب


سلام.خوش اومدید ترنس اف تو ام هستم و 19 سالمه . وبلاگ قرار نیست آپ شه!! شاد باشید !
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به TS | F2M است. || طراح قالب avazak.ir